افکارنیوز:الف. از روایات میتوان استفاده کرد که حضرت در قیافه مردی چهل ساله ظهور میکنند. آن بزرگوار دارای چهرهای گندمگون ، پیشانی بلند، ابروانی کشیده، چشمانی درشت وسیاه، دندانهای براق و گشاده است. در گونه راست ایشان خالی مشکین قرار دارد و اندام آن بزرگوار میانه است.
ب. بعضى از ویژگیهاى آن وجود شریف که در سخنان معصومین علیهم السلام بیان گردیده، از این قرار است:
او اهل عبادت و شب زنده دارى، زهد و ساده زیستى، صبر و بردبارى، عدالت و نیکوکارى است. آن حضرت سرآمد همگان در علم و دانش و وجود نازنینش چشمهسار برکت و پاکى است. او اهل قیام و جهاد، رهبر جهانى، انقلابىِ بزرگ، منجى نهایى و مصلح موعود بشریّت است. آن وجود نورانى از تبار رسول خداصلى الله وعلیه وآله وسلم و از اولاد فاطمه زهراعلیهاالسلام و نهمین فرزند از نسل سیدالشهداءعلیهالسلام است که به هنگام ظهور بر کعبه تکیه زند و پرچم پیامبر را در دست گیرد و با قیام خود دین خدا را زنده و احکام خداوند را در سراسر گیتى جارى کند و جهان را پر از مهربانى و داد گرداند پس از آن که پر از جور و بیداد شده باشد.
تصور شما از جهان پس از مرگ چیست؟ این پرسشی است که از همان ابتدای خلقت، بشریت را به تفکر واداشته است و هر کس با توجه به باورهایی که در فطرت خود دارد، جهان پس از مرگ را برای خود ترسیم کرده است.
بودهاند انسانهایی که چند ساعت و حتی سه روز پس از مرگ زنده شدهاند و اظهارات آنها در حالی که همه تصور میکردهاند برای همیشه کالبد خاکی را ترک گفتهاند، دستمایه گزارشها و فیلمهایی شده که مخاطبان را به فکر فرو برده است.
میگویند مرگ دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد و هر موجود زندهای روزی شاهد شتر مرگ خواهد شد که مقابل پای او به زمین نشسته و راه فراری از آن وجود ندارد.
برخی زندگی پس از مرگ را شیرین و برخی سخت و طاقتفرسا میدانند. تاریخ تاکنون تجربههای زیادی از انسانهایی داشته که پس از مرگ و در حالی که آماده تدفین بودهاند، به یکباره زنده شدهاند و پس از گذشت سالها از اتفاقی که برایشان رخ داده است با شگفتی یاد میکنند.
یکی از کسانی که از دنیای مردگان بار دیگر به جهان هستی بازگشته «مازیار کشاورز» است؛ مرد 52 سالهای که پس از یک تصادف وحشتناک 24 ساعت بعد در سردخانه بیمارستان زنده شد و اکنون نیز از اعضای هیات مدیره شرکت پست جمهوری اسلامی ایران است.
برای شنیدن حرفهای او از آن 24 ساعت یخزده به دیدارش رفتیم.
میگویند کسی که یکبار مرگ را تجربه کرده دیگر از مرگ نمیترسد؛ آیا شما هنوز از مرگ واهمه دارید؟
در این دنیا نمیتوان کسی را یافت که از مرگ نهراسد. شاید بخش عمدهای از این ترس به دلیل دلبستگیهایی است که در جهان خاکی به وجود میآید و دل کندن از آن بسیار سخت و مشکل میشود. واقعیت این است که من هم از مرگ میترسم.
دلیل عمده این ترس چیست؟
شاید به این دلیل که نمیدانم در آن جهان چگونه باید پاسخگوی اعمال خود باشم. باور کنید از وقتی که این حادثه برایم رخ داد روزی نیست که به آن فکر نکنم. میدانم که خداوند مرا دوست دارد و بازگشت من از دنیای مردگان فرصت دوبارهای است که کمتر نصیب کسی میشود.
حادثه چگونه و در چه سالی برای شما رخ داد؟
آذر 1374. آن روز هم مانند امروز برف میبارید و من که آن زمان مدیرکل پست استان کردستان بودم، ساعت 8 صبح به اتفاق راننده، حبیبالله کشاورز سوار یک پاترول شدیم تا به قروه برویم. وقتی حرکت کردیم، متوجه شدم او شب قبل به دلیل آن که به خانهاش مهمان آمده خوب نخوابیده بود. از او خواستم تا اجازه دهد من رانندگی کنم. برف بشدت میبارید، به طوری که پنج ساعت طول کشید تا از سنندج به قروه رسیدیم. خیلی خسته بودم. وقتی برای سوختگیری در پمپ بنزین توقف کردم، او از خواب بیدار شد و خواست رانندگی کند، من نیز در صندلی عقب خوابیدم و 42 روز بعد چشم باز کردم.
وقتی شما خواب بودید حادثه رخ داد؟
بله، بعد شنیدم که در نزدیکی صالحآباد، خودروی ما با یک تریلی حاوی سنگ برخورد کرده و شدت این تصادف به حدی بود که از شیشه عقب خودرو به میان جاده پرتاب شده بودم. پس از حادثه من نفس نمیکشیدم و به تصور این که فوت کردهام رویم پتو انداخته بودند.
آن روز جسد مرا پشت یک وانتبار عبوری قرار داده و به امید نجات به بیمارستان برده بودند که در آنجا پس از معاینه و به دلیل آن که آثار و علائم حیاتی در من وجود نداشت، مرا تحویل سردخانه میدهند.
چگونه متوجه شدند شما زنده هستید؟
ظاهرا 24 ساعت بعد یکی از کارگران سردخانه بیمارستان که مشغول جابهجایی اجساد بوده در یک لحظه متوجه میشود انگشت شست پایم تکان میخورد. او سراسیمه موضوع را به پزشکان اطلاع میدهد. وقتی مرا از سردخانه خارج میکنند، ظاهرا تنها پزشک جراح نیز پس از چند ساعت عمل بیمارستان را ترک کرده بود، اما تقدیر چنین بود که من زنده بمانم.
مگر چه اتفاقی رخ داده بود؟
پزشک جراح پس از خروج از بیمارستان و در نزدیکی خانهاش متوجه میشود سررسید خود را در بیمارستان جا گذاشته و چون نیاز به آن داشت، برای برداشتن سررسید به بیمارستان میآید که با مشاهده وضعیت من بلافاصله 7 عمل جراحی سخت روی من انجام میدهد و سپس مرا به بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان منتقل میکنند.
در این مدت چه احساسی داشتی؟
تصادف را که به یاد نمیآورم، اما در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان خود را میدیدم که در اتاق به پرواز درآمده بودم. مدام در گوشهای از سقف که حالت زاویه را داشت قرار میگرفتم و پیکر خود را میدیدم که در زیر دستگاه تقلا میکند. احساس سبکی خاصی داشتم و خیلی خوشحال بودم. هر بار که همسر و فرزندانم را میدیدم که با دیدنم گریه میکنند، به آنها میخندیدم و از آنها میخواستم گریه نکنند، اما صدای مرا نمیشنیدند. دلم میخواست اتاق را ترک کنم. خیلی تلاش میکردم، اما نمیتوانستم.
چرا؟
پدربزرگم را میدیدم که او نیز پس از سالها که از زمان مرگش میگذشت به ملاقاتم آمده بود. من او را خیلی دوست داشتم. از او پرسیدم کجا زندگی میکند، اما تنها به من لبخند میزد و میگفت در جایی خیلی خوب. وقتی از او خواستم مرا هم همراه خود ببرد، گفت نه، تو باید برگردی. التماسهایم بیفایده بود و او توجهی نمیکرد.
چه مدت در این حالت قرار داشتی؟
42 روز بیهوش بودم و سرانجام وقتی به کالبدم بازگشتم با گرمای آفتابی که از پنجره اتاق بیمارستان به صورتم افتاده بود، از خواب بیدار شدم.
این تجربه را چگونه میبینی، چه حسی به آن داری؟
شیرین بود و شیرینتر از آن دیدار با فرزندانم و یکی از دخترانم که بسیار به او علاقه دارم.
چند فرزند دارید؟
سه فرزند؛ دو دختر و یک پسر.
پس از این حادثه به مرگ فکر میکنی؟
هر روز و میدانم که خداوند به من فرصت زندگی دوباره داده است. باور کنید برای کار خوب خیلی زود دیر میشود.
حالا نگاه شما به زندگی با قبل از حادثه فرق کرده است؟
اعتقاد من بر این است که فاصله زندگی تنها میان اذان و نماز است؛ وقتی فردی متولد میشود در گوش او اذان میگویند و وقتی میمیرد برایش نماز میخوانند. باید پذیرفت که زندگی یک نعمت الهی است که مدام باید شکر کرد.
میگویند زندگی همراه با آرزوهاست شما به آرزوی خود رسیدهاید؟
زندگی همیشه پر از فراز و نشیب است. دوست داشتم فوتبالیست شوم، پایم شکست. رفتم کشتی کتفم در رفت. احساس میکنم پس از حادثهای که برایم رخ داد، برخی از آرزوهایم رنگ باخت و به این باور رسیدم که فرصت کوتاه است و نباید دل کسی را شکست. مگر زندگی چه ارزشی دارد که به خاطر این چند روز دیگران را از خود برنجانیم و به همه و حتی دوستان و نزدیکان خود بد کنیم.
راستی چه بر سر راننده شما در آن حادثه آمد؟
(چشمانش پر از اشک میشود) او مرا به بیمارستان رسانده بود و به دلیل پارگی طحال و خونریزی داخلی جان باخت.
اصالتا کجایی هستید؟
متولد قائمشهر هستم. شناسنامهام صادره از اردبیل است و از 26 سال پیش نیز یکی از مدیران شرکت پست هستم.
و کلام آخر.
دعا کنید همه عاقبت به خیر شویم و روزی نیاید که ببینیم توشهای برای سفر نداریم. از خداوند میخواهم توفیقی دهد تا همدیگر را دوست داشته باشیم. همین.
این خانم با 6000 دلار ساخته شده از سیلیکون در کشور سوئد است. قد 150 تا 175 سانتیمتر ! بافت پوست 99% شبیه به انسان ! دارای 100 سنسور در اطراف بدنش ، هر سنسور قابلیت فرم گیری تا 20 موقعیت خاص رو برای ایشون فراهم میکنه به صدای صاحبش فوق العاده حساس است ! و قابلیت اجرای 16 فرمان رو تا فاصله 2 متری بصورت همزمان داره . ضمنا قابلیت گذاشتن رمز عبور هم برای فرمان بری از همسر در ایشون فراهم شده .
یعنی بطور خلاصه فقط واسه صاحبش هر کاری رو انجام میده در صورتی که روش رمز عبور گذاشته بشه. خصوصیات اصلی: او می تواند سر خود را در جهت دلخواه شما حرکت دهد. شما میتوانید به شرح زیر کاملا اختصاصی به میل خود ،یک مدل انتخاب کنید : اندازه قد رنگ پوست مزایای متعدد ایشون : برقی نیست با حرف زدن زیاد حوصله شما رو سر نمیبره عمرا چاق نمیشه و نیاز به رژیم درمانی همراه با ایشون ندارید ! عمرا آرایشگاه نمیره ! به موسیقی سنتی و اپرا و سوپ علاقه نداره مخالفتی با فوتبال دیدن شما نداره !!! نگرانی بابت دیدن ایشون در چت روم های اینترنتی نخواهید داشت عمرا نق بزنه ! تحت هیچ شرایطی تحریم هم نمیشید !! هیچوقت به خرید نخواهد رفت ! عمرا اگه پیر بشه ، مهریه نمی خواد و هزار و یک مزیت دیگه !
خبرگزاری فارس: سه تن از پاسداران سپاه علی بن ابیطالب(ع) در جریان نجات سربازان و پاسداران از سنگرهای برف گرفته، دچار یخزدگی شده و به شهادت رسیدند.
به گزارش خبرگزاری فارس از قم در پی عملیات لشکر 17 علی بن ابیطالب در غرب کشور به منظور ایجاد امنیت و بیرون راندن نیروهای ضد انقلاب، در آستانه سال نو، سه تن از تکاوران سپاه علی بن ابیطالب(ع) به نامهای روحالله شکارچی، سعید غلامی شهروز و محمد سلیمانی در این منطقه به شهادت رسیدند.
شهادت این پاسداران در نقطه صفر مرزی در ارتفاعات جاسوسان شمالغرب کشور و به دنبال بارش سنگین برف در این منطقه اتفاق افتاده است.
این سه نفر در جریان نجات سربازان و پاسداران از سنگرهای برف گرفته، دچار یخزدگی شده و به شهادت رسیدند.
فرمانده سپاه علی بن ابیطالب(ع) طی پیامی شهادت این سه پاسدار غیور را به مقام معظم رهبری و خانوادههای آنان تبریک و تسلیت گفت.
متن پیام مهدی مهدوینژاد به این شرح است:
«در آستانه تحول طبیعت، ترنم بهاری، فضای آکنده از ولایتمداری را با عطر جانفشانی دلاورمردان عرصه جهاد و شهادت و حافظان امنیت در فضای شهرمان، روح و جان حماسهسازان 22 بهمن و دوازدهم اسفند مردم همیشه آگاه، بصیر، مخلص استان قم را عطرآگین و طراوتی دوباره بخشید تا بر همگان روشن شود راه نورانی و سعادتمندانه شهادت همچنان به روی مشتاقان باز است و سبب شود دلدادگان در آرزوی رسیدن به فیض عظمی در غبطه خود غوطهور باشند.
شهادت پاسداران سلحشور و سرافراز و رشید سپاه اسلام، شهیدان عزیز روحالله شکارچی، سعید غلامی شهروز و محمد سلیمانی که در حین اجرای ماموریت در نقطه صفر مرزی در سلسله ارتفاعات جاسوسان شمالغرب کشور و پاسداری از انقلاب مقدس اسلامی به درجه رفیع شهادت نائل آمدند را به محضر مبارک امام زمان(عج)، مقام معظم رهبری و فرمانده معظم کل قوا، امت همیشه در صحنه و ولایتمدار استان قم، خانواده شهیدان و همرزمان این شهدا، تبریک و تسلیت عرض میکنم.»
مراسم تشییع این سه شهید ساعت 10 صبح فردا از مسجد امام حسن عسکری(ع) به طرف حرم حضرت معصومه(س) و پس از اقامه نماز در حرم مطهر، به سمت گلزار شهدای علیبنجعفر برگزار خواهد شد.
همچنین مراسم بزرگداشت نخستین شب شهادت این سه غیورمرد سپاه علی بن ابیطالب(ع) فردا چهارشنبه، پس از نماز مغرب و عشا در مسجد اعظم برگزار خواهد شد.
لشکر عملیاتی علی بن ابیطالب(ع) از تیرماه امسال در منطقه کردستان و غرب کشور، مشغول انجام عملیات به منظور پاکسازی این مناطق از اشرار و ضدانقلاب است.
ارتفاعات جاسوسان که دارای سه طبقه سنگر مستحکم دفاعی بود در مهرماه توسط دلاورمردان این لشکر فتح شد و نیروهای لشکر عملیاتی علی بن ابیطالب(ع) به منظور حفظ امنیت هموطنان غرب کشور در طول مدت زمستان از این منطقه حفاظت میکردهاند
ساعت عجیب تولد 3 دختر لوری دیرسلی تعجب پزشکان را برانگیخته است. هر سه فرزند این زن دقیقا در ساعت 7:43 دقیقه متولد شده اند.
به گزارش افکار نیوز ، این اتفاق بسیار نادر است و از هر یک میلیون مورد در سراسر جهان، فقط یکی ممکن است به این حالت شبیه باشد. بزرگ ترین فرزند لوری به نام الا در تاریخ 10 اکتبر سال 2005 و دقیقا در ساعت 7:43 دقیقه متولد شد.
فرزند دوم او نیز که اوی نام دارد، باز هم درست در همین ساعت در سال 2007 به دنیا آمد. سر انجام آخرین کودک او هم به نام هریسون امسال در همین ساعت پا به این دنیا گذاشت.
نکته جالب این است که پرستاران بیمارستان می دانستند 2 فرزند قبلی این زن درست در یک ساعت خاص متولد شده بودند. به همین دلیل بی صبرانه منتظر بودند تا زمان تولد آخرین فرزند را ببینند. اما در نهایت شگفتی سومین کودک هم درست سر وقت در شهر منچستر انگلستان به دنیا آمد.